فرهنگ امروز/ محسن آزموده
برای ای صبح مشتاقان اگر هنگام روز آمد
که بگرفت این شب یلدا ملال از ماه و پروینم (سعدی)
ستیز و جدال نور و روشنایی، روز و شب، خوبی و بدی، خیر و شر و آنگاه اهورامزدا و اهریمن، ریشه در تاریخ و جغرافیای کهنسال ایرانیان دارد. مردمانی کشاورز و وابسته به آب و باد و خاک و هوا، همواره چشم به آسمان دارند و دل نگران نور و باران هستند. زندگی آنها به گردش خورشید و زمین و کوتاه و بلند شدن روز و شب پیوسته است. هم از این رو یلدا، بلندترین شب سال پایان سیادت و سلطنت تاریکی و لحظه تولد و زایش نور و روشنایی صبح، از دیربار، نزد ایرانیان اهمیتی اساسی داشته است. در نوشتار حاضر، مروری اجمالی خواهیم داشت بر پیشینه و خاستگاه مراسم شب چله یا یلدا و به اختصار به برخی از مراسم و مناسکی اشاره خواهد شد که در گوشه گوشه ایران به این مناسبت برگزار میشود.
یلدا از کجا آمده است؟
کلمه یلدا، واژهای سریانی به معنای میلاد عربی است و برخی وجه تسمیه آن را مطابقت و همزمانی تولد مسیح در 25 دسامبر با اول زمستان و پایان پاییز خواندهاند اما دقیقتر و درستتر آن است که سابقه این نامگذاری را بسی کهنتر بدانیم. تولد در یلدا، اشاره به میلاد خورشید یا مهر یا میترا دارد که دقیقا برآمده از این واقعیت ساده طبیعی است که در واپسین روز پاییز و با آغاز زمستان، کوتاهترین روز و بلندترین شب سال اتفاق میافتد و روند کوتاه شدن روزها و بلند شدن شبها که از ابتدای تابستان شروع شده به پایان میرسد و از ابتدای دی ماه به تدریج روزها بلندتر میشوند و شبها کوتاهتر و این روند تا 6 ماه بعد یعنی تا پایان بهار و ابتدای تابستان ادامه پیدا میکند. ایرانیان پایانی روند طولانی شدن شبها در بلندترین شب سال یعنی شب اول زمستان و آغاز روند طولانی شدن روزها را به نشانه پیروزی و تفوق روز بر شب یا نور و روشنایی بر تاریکی قلمداد میکردند، گویی در این شب، مهر یا خورشید متولد شده است. احتمالا این مسیحیان بودهاند که شب میلاد خورشید را بر تولد پیامبرشان منطبق کردهاند.
بنابراین «شب یلدا، طولانیترین شب سال، نقطه پایان تاریکیهاست که فردای آن با آمدن نور، روشنایی و گرمی چهره طبیعت و انسانها دگرگون میشود.» محمود روحالامینی، یکی از محققان و پژوهشگران نامدار ایرانی انگیزه پایدار ماندن جشن یلدا را چنین برمیشمارد:
1- شب یلدا، شب زایش خورشید(مهر) است که این امر از باورهای دینی کهن سرچشمه میگیرد.
2- شب یلدا، بلندترین و طولانیترین تاریکی است؛ نشانه اهریمنی، شبی شوم و ناخوشایند که از فردای آن شب به کوتاهی میگراید.
3- پایان برداشت محصول صیفی و آغاز فصل استراحت در جامعه کشاورزی است. همه قشرها و گروههایی که از فرآوردههای کشاورزی و تلاش کشاورزان بهرهمندند به این لحاظ در جشن نخستین روز دی ماه و برداشت محصول در شگون و شادی کشاورزان شرکت میکنند.
شب چله چیست؟
شب یلدا را «شب چله» (مخفف چهله) نیز میخوانیم. به این اعتبار که زمستان اصلی و اصل زمستان را دو ماه دی ماه و بهمن ماه میدانستند و این 60 روز را به دو بخش تقسیم میکردند: از اول دی ماه تا دهم بهمن ماه را «چلهبزرگ» و از دهم بهمن ماه تا سیام بهمن ماه یا یکم اسفند را «چله کوچک» میخواندند. 4 روز آخر چله بزرگ و 4 روز اول چله کوچک را روی هم رفته «چار چار» (= چهار چهار) میخواندند. در برخی مناطق ایران مثل همدان، چله بزرگ و چله کوچک به ترتیب «اهمن» و «بهمن» نامیده میشوند. بر اساس یک داستان، اهمن و بهمن، فرزندان «ننه سرما» (سرما پیرزن) هستند، عمر اهمن 40 روز و عمر بهمن 20 روز است. تاکید بر عدد چهل (40) گذشته از دلایل و علل گاهشمارانه و جغرافیایی و طبیعی به دلیل قداست و اهمیت این عدد، در عموم باورها و آیینهای کهن دارد.
جشن و سرور یا ستیز با تاریکی؟
با توجه به اهمیتی که شب یلدا یا شب چله در باورها و فرهنگ و زندگی ایرانیان داشته، علت گردهمایی و جشن و مراسم آنها در این شب آشکار میشود. البته در این زمینه دو دیدگاه اساسی وجود دارد. یک عده معتقدند که علت دور همنشینی ایرانیان در این شب در گذشته آن بوده که یلدا، طولانیترین شب سال است، یعنی اوج غلبه و پیروزی تاریکی بر روشنایی و سیاهی بر روشنایی. از دید گروهی این به معنای شومی و نامبارکی است در نتیجه در بیشتر نقاط ایران در این شب افراد گرد هم میآمدند تا در کنار یکدیگر و با اتحاد و یکرنگی با سیاهی و ظلمت یلدا بستیزند. اما گروهی دیگر که از قضا نیمه پر لیوان را مینگرند، معتقدند که اتفاقا این شب میمون و مبارک است، بدان جهت که دوران سیادت و سروری تاریکی و سیاهی به سر آمده و چنانکه در وجه تسمیه یلدا نوشتیم در این شب نور و خورشید(هور) زاده شده است. هم از این رو ایرانیان از گذشتههای دور در این شب به میمنت و مبارکی زاده شدن مهر، جشن میگرفتند. یک علت دیگر میمونی و مبارکی این شب به نحوه زیست و امرار معاش غالب ایرانیان ربط داشته است یعنی چنانکه پیشتر اشاره شد، شب یلدا، مصادف با آغاز زمستان و پایان کار و کوشش کشاورزان در پاییز و شروع استراحت آنهاست.
به نظر میرسد، هر دو دیدگاه فوق، قابل قبول است و اشاره به دو رویکرد متفاوت دارد. ضمن آنکه با گذر زمان و تحول در شیوه زندگی مدرن و تحولات و دگرگونیها در باورها، امروز ایرانیان یلدا و شب چله را جشن میگیرند و از آن به عنوان فرصتی برای دور همنشینی و ضیافت و خوشگذرانی و تجدید دیدارها و تحکیم وفاق و همدلی بهره میجویند.
یلدا در شعر
یلدا در ادبیات و آثار شاعران و نویسندگان ایرانی نیز بازتابهایی داشته که نمونههایی از آن به نقل از جلد پانزدهم لغتنامه سترگ علیاکبر دهخدا چنین است:
چون حلقه ربایند به نیز تو به نیزه/ خال از رخ زنگی بربایی شب یلدا (عنصری)
نور رایش تیره شب را روز نورانی کند/ دود چشمش روز روشن را شب یلدا کند (منوچهری)
گر نیابد خوی ایشان در نیابد خلق را/ روز روشن در بر دانا شب یلدا شود (ناصر خسرو)
قندیل فروزی به شب قدر به مسجد/ مسجد شده چون روز و دلت چون شب یلدا (ناصر خسرو)
او بر دوشنبه و تو بر آدینه/ تو لیل قدری و او یلدا (ناصرخسرو)
کرده خورشید صبح ملک تو/ روز همه دشمنان شب یلدا (مسعود سعد)
ایزد دادار مهر و کین تو گویی/ از شب قدر آفرید و از شب یلدا// زانکه به مهرت بود تقرب مومن/ زانکه به کینت بود تفاخر ترسا (امیر معزی)
به صاحب دولتی پیوند اگر نامی همی جویی/ که از یک چاکری عیسی چنان معروف شد یلدا (سنایی)
تو جان لطیفی و جهان جسم کثیف است/ تو شمع فروزانی و گیتی شب یلدا (خاقانی)
گر آن کیخسرو ایران و تور است/ چرا بیژن شد اندر چاه یلدا (خاقانی)
آری که آفتاب مجرد به یک شعاع/ بیخ کواکب شب یلدا بر افکند (خاقانی)
روز رویش چو بر انداخت نقب از سر زلف/ گویی از روز قیامت شب یلدا برخاست (سعدی)
همه بر آن همه دردم امید درمان است/ که آخری بود آخر شبان یلدا را (سعدی)
نمونههای فوق، اکثرا نشاندهنده همان رویکرد اسطوره شناسانهای است که بیان شد، یعنی در عموم این اشعار، یلدا نشانه تاریکی، ظلمت و سیاهی و شومی است و بر خلاف تصور غالب امروزی، بهتر است زودتر سپری شود و روز برآید.
مراسم یلدا: نمونهای از آداب و رسوم شب چله
از دیرباز در شب یلدا، در ایران و حوزه فرهنگی ایرانی، مراسمی برگزار میشود. ساکنان این خاک در دوران کهن، در شب یلدا، «در غارها و با افروختن نور شمع به علامت فروغ مهر، به نیایش میپرداختند و بعدها حتی این اعمال را در میان دشت و صحرا و در کنار دریا یا روی تخته سنگ بزرگی با کندن علامت «مهر مقدس» انجام میدادند زیرا مردم بر این باور بودند که مهر در شب یلدا از میان غنچه نیلوفر که شبیه میوه کاج است در میان غار متولد شده است، پس به پیروی از این اعتقاد، مهر در مهرابه(گودی و فروافتادگی زمین، گودالی تزیین شده و محل انجام مناسک مهر دینان) مورد ستایش واقع میشد و برای محو ساختن دیو تاریکی، شمع روشن میکردند.» ایرانیان همچنین در این شب «به تبعیت از هفت خوردنی مقدس، هفت نوع میوه و البته تنقلات دیگر مصرف میکردند.» این رسم تا به امروز تداوم داشته است یعنی در این شب،«میوههایی چون انار، هندوانه، سیب، پرتقال و دیگر مرکبات به خاطر تشابه رنگی به طلوع و غروب نور خورشید انتخاب میشده است. شب زندهداری و نقل داستان توسط افراد پیر خانواده نیز از رسوم مشهور یلدا بوده است.» ایرانیان در این شب به پاس فروغ ایزدی، پوشاک نو پوشیده و ضمن نیایش از خداوند درخواست میکردند که رهاننده خود را جهت نجات بشر از تاریکیها و قید و بندها گسیل دارد.»
در دوران پس از اسلام، ایرانیان در گوشهگوشه این سرزمین متناسب با تعلق خاطرشان به خردهفرهنگهای مختلف در این شب به خانه بزرگترهای خانواده یا دوستان و آشنایان میرفتند و کتابهایی چون شاهنامه فردوسی یا دیوان حافظ شیرازی را میخواندند. برای نمونه:
«در سنرد گرمسار، مردم در شب اول چله بزرگ باید حتما هندوانه و انار بخورند چون عقیده دارند که اگر این دو میوه را بخورند، در تابستان گرما اذیتشان نمیکند. در این شب افراد یک قوم و قبیله یا یک خانواده دور هم جمع میشوند و شام را که باید خروس پلو باشد با هم میخورند. بعد از شام بزرگترها با گفتن نقلهای قدیمی و مثلها و متلکهای خوشمزه جماعت را سرگرم میکنند.» «در غیاثآباد گرمسار، قبل از فرا رسیدن شب اول چله بزرگ، شیرینی و خربزه و هندوانه و پرتقال و سیب و انار تهیه میکنند و پلو میپزند. بعد از خوردن شام، شیرینی و میوهای که دارند، روی سفره مخصوص میچینند. اما اول از شیرینی و میوهای که روی سفره چیده شده است برای فرزندانی که در خانه نیستند یعنی دختری که شوهر کرده و پسری که زن گرفته است، مشروطه بر اینکه در شهر و دیار دیگری نباشند و مقیم محل باشند، سهمی کنار میگذارند. آن وقت به خوردن شیرینی و میوه میپردازند. مردم غیاثآباد عقیده دارند که باید حتما در شب اول چله، شیرینی و به خصوص میوه بخورند، چون معتقدند با خوردن میوه در شب چله به هیچ نوع به مرضی مبتلا نمیشوند و در تمام طول سال همه افراد خانواده صحیح و سالم به زندگی خود ادامه میدهند.»
«در فیروزکوه، به شب یلدا «هشو» میگویند. در این شب مردم محل به خانه همدیگر میروند. صاحبخانه برای مهمانهایش از همه رقم میوه به خصوص قیسی، برگه، هسته شیرین بو داده، گردو و انگور میآورد. جوانان محل در این شب رسمی به نام «شال انداختن» دارند، به این ترتیب که یک دستمال نسبتا بزرگ را چهار گره میکنند و به سر طنابی گره میزنند و بر بالای بام خانهها میروند. دستمال چهارگره را از بالای بام به صحنه خانه یا اتاق آویزان میکنند و چند لگد به بام خانه میزنند. صاحب دستمال میفهمد که توی دستمال چیزی ریختهاند. آن را بالا میکشد و چیزهایی که در آن ریخته شده است، در کیسهای که همراه دارد میریزد و بعد میرود بالای بام خانه دیگری و به این ترتیب به همه خانههای آبادی سر میزنند و شال میاندازند. این کار تا نیمههای شب ادامه دارد. این رسم را دلدادگان و نامزدداران خیلی دوست دارند زیرا فرصتی است تا پنهان از همگان هدایایی بدهند و بگیرند و عشقی خشکه برسانند.»
«در جیلارد دماوند که برخی گیلارد تلفظ میکنند، مرسوم است که شب چله به خانه خویشان و بستگان میروند. البته هر کس که بخواهد به خانه کسی برود، روز پیشش خبر میدهد. صاحبخانه هم برای مهمان پلو میپزد و سیب و گلابیهایی که در تابستان زیر خاک کرده با پرتقال و انار و هندوانه میآورد و این نگهداری سیب و گلابی در خاک رس هنری است که باغداران و اهالی این منطقه بلد هستند. اما اگر سیب و گلابی و پرتقال نبود، مهم نیست آنچه باید حتما باشد انار و هندوانه است زیراکه عقیده دارند اگر شب چله انار و هندوانه نباشد تا سال دیگر در ناراحتی و ناخوشی به سر میبرند. بعد از صرف شام و چای و میوه، بچهها به رقص و خواندن شعرهای بچگانه میپردازند و پیرمردها اشعار و حکایاتی که به یاد دارند، میخوانند و جوانان هم به غیبتها و گلهگذاریهای متداول مشغول میشوند. نمونهای از شعرهایی که پیران میخوانند و سر خود را تکان میدهند و حالی خوش دارند، چنین است: زمستان را به سر کردم به خواری/ که گفتم پیش میآید بهاری//بهار آمد به صحرا و در و دست/ جوانی هم بهاری بود و بگذشت// جوانی همچو مهمان عزیزی/ سر شب آمد و شبگیر بگذشت// زمستان آمد و فکر پوشن کن/ پای چالک بشین آتش روشن کن» یک نمونه از اشعاری که جوانان میخوانند همچنین است: زمستان بهار، من چاروا دارم/ به جیلارد آمدم، سامان ندارم// پدر دارم که در بند غمم نیست/ مادر دارم میگه وقت زنم نیست// زن اربابم میگه ربابه را بگیر/ مادرش میگه وقت شوهرش نیست// خداوندا سه درد آمد به یک بار/ غریبی و ره دور و غم یار// خداوندا غریبی را تو بردار/ خودم دانم ره دور و غم یار».
در آبسرد دماوند، شب چله رسم است که مردم عصر آن شب همه باید به حمام بروند و پاک و پاکیزه بشوند تا در زمستان به آنان سخت نگذرد. بعد از خوردن شام بچهها منتظر میمانند که مادرشان سیب و انار و هندوانه یعنی میوه شب اول چله را بیاورد. اگر مادرشان میوه آورد که بیسر و صدا آن را میخورند اما اگر مادر در آوردن میوه و آجیل سستی نشان داد، همه با هم یکصدا میگویند: «هر که نیاره شبچره/ همبانش را موش بچره».
«در خمین و آبادیهای آن مانند پشت کوه و فرنق و گوشه محمد مالک، شب چله تمام مردم از هر جا که باشند به خانههای خود میآیند تا با خانواده خود باشند و بگویند و خوش بگذرانند. مردم این منطقه عقیده دارند در شب چله هفت رقم خوردنی باید در سفره داشته باشند. هندوانه، خربزه، انار، سیب، به و انگور یا به قول خودشان انگیر و دو رقم ترشی یعنی پیازترشی و سیرترشی و اگر همه اینها در خانهای نباشد چندتایی از آنها هست مثلا در فرنق همان وقت که انگور میرسد کدبانوی خانه چند تا کوزه دهن گشاد پاک و پاکیزه، از آن کوزههایی که در آن ترشی میاندازند و روغن میریزند به همسرش میدهد و مرد آنها را به باغ میبرد و در آنها خوشههای انگور سالم را بیاینکه از شاخه و درخت ببرد در آن کوزهها جا میدهد و زیر خاک میکند. شب چله که فرا میرسد پدر خانواده به باغ میرود تا انگور شب چله را بیاورد، بانوی خانه هم تنور یا به قول خودشان «تندیر» را گرم میکند و کدوحلوایی در آن میگذارد تا برشته و پخته شود. گندم برشته هم بو میدهد و از «چدار» یا سقف خانه و اتاق چند رشته کشمش سبز پاکیزه و به نخ کشیده میچیند و مجمعه یا «مجیمه» بچه را به قول خودشان رنگین میکند و شبچله میگیرند. خوراکیها و میوههای خوش طعم و معطر را پدر خانواده تقسیم میکند و قصه گفتن و معما پرسیدن و شعر خواندن تا نیمههای شب ادامه دارد و بدینترتیب بیسبب نیست اگر بچهها از چند روز پیش از شب چله، خوشحال و منتظر رسیدن شبچله و تشریفاتش باشند.»
«در اراک شب چله مرد خانواده به وسع خودش برای خانواده خود «شب چلهای» میخرد یعنی هندوانه، خربزه، پرتقال، انار، سیب و آجیل شب چله که عبارت است از کشمش و مویز و توت خشک و مغز بادام و مغز گردو و اینجور چیزها که آجیل شیرین هم میگویند. کسانی که دختری برای پسر خود نامزد کردهاند یا برای عروس آینده خود و افرادی که دخترشان را به خانه بخت فرستادهاند برای داماد نوقدم خویش شب چلهای میفرستند. چیزهایی که شب چله برای عروس آینده یا دختر تازه عروس میفرستند، اینهاست: یک قواره پارچه و نان شیرینی و چند نوع میوه. اینها را در مجمعه میگذارند روی مجمعه پارچه الوان یا بقچه مخمل قشنگی میاندازند و میفرستند. شب چلهای را غالبا یک نفر بیگانه میبرد که انعام بگیرد. اهالی اراک معتقدند خوردن میوه و شبچره در شب چله خاصیت فراوان دارد مثلا هندوانه میخورند که در تابستان جگرشان خنک باشد. در موقع خوردن خربزه و هندوانه عقیده دارند اگر هندوانه قرمز و خربزه شیرین و پرآب بود، آن سال به تمام اهل خانه خوش میگذرد. قبل از خوردن یا بعد از خوردن شبچره، بزرگ خانواده برای همه قصه شب چله را میگوید چون شب چله در شهر اراک، زمین و زمان را برف و سرما میپوشاند و چنین سرمایی حتما قصهای دارد» و آن قصه این است که روزگار قدیم در شب چله، همه اراک بر اثر بارش برف ویران شده است جز خانه مرد دانایی که همان شب پسرانش را وا میدارد که گاو بزرگشان را بکشد و بپزند و بخورند.
«در شهرستان قزوین، در شب اول چله، فقیر و غنی هندوانه میخورند و اعتقاد دارند مایه تندرستی و سلامت تابستان است. شبنشینی و فرستادن چشم روشنی برای داماد تازه و عروس آینده نیز مرسوم است. شام را هم کلهپاچه گوسفند میخورند و عقیده دارند خاصیت فراوان دارد.» (منبع: جشنها و آداب و معتقدات زمستان، ابوالقاسم انجویشیرازی)
به همین قیاس با تفاوتهایی که از آب و هوا و اختلاف محصولات کشاورزی و میوهجات ناشی میشود، در سایر مناطق و نقاط ایران نیز مردم شب چله یا یلدا را به جشن و دورهمی میگذرانند و هر یک آداب و رسوم متفاوتی برای خود دارند.
پایان شب سیه سپید است
کوتاه سخن آنکه شب یلدا، از رهگذار اعصار و قرون، امروز نیز همچنان دل ایرانیان را خوش میکند و خانوادهها را در شبی سرد و بلند،گرد هم میآورد. بسیاری از باورها و اعتقاداتی که موجب پیدایی این جشن یا گردهمایی بوده، امروز یا فراموش شده یا مدخلیت و موضوعیت خود را از دست داده است. شمار زیادی از آداب و رسوم متنوع و رنگارنگی هم که ایرانیها در این شب برگزار میکردند از یادها رفتهاند یا در گذر زمان دچار دگردیسی شدهاند. چه باک اما که دورهمی یلدا و مراسم شب چله، امروز با هر نگرش و دیدگاهی در خانه همه مردمان این خاک و هوا برگزار میشود، خواه به هوای زنده نگه داشتن رسمی دیرپا و کهن و برای حفظ هویت تاریخی و خواه به انگیزه دمی خوش باشی در کنار دوستان و عزیزان و به هدف پاسداشت و ادای احترام به بزرگترها و قدردانی از ایشان. مهم آن است که به بیان حافظ زمان خوشدلی را دریابیم و از صحبت و همنشینی با عزیزان جان با هر میزان امکانات و توانایی بهرهمند شویم و صد البته در این شب و دیگر شبهای سرد و سخت زمستان، ناتوانان و فرودستان و سایر همنوعان را فراموش نکنیم و به قدر وسع و توان از آنها دستگیری کنیم: هر که مجموع نباشد به تماشا نرود/ یار با یار سفر کرده به تنها نرود// باد آسایش گیتی نزند بر دل ریش/ صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود.
روزنامه اعتماد
نظر شما